بلاتکلیفی

نمیدونم الان چه جوریم.باید خوب باشم یا بد.فک کنم از بحران ۲-۳روز قبل دراومدم.ولی هنوز روپا نشدم.هنوزم کلی با خودم مشکل دارم.با احساساتم.نمیدونم از خودمو آدمای اطرافم چی میخوام.

هنوزم یه جوریم.واقعا بلاتکلیفم.کارام خیلی به نظرم غیر منطقیه. کارام.حرفام.احساساتم.توقعاتم.همشون.همش فک میکنم از دوروبریام توقع زیادی دارم.البته به روی خودم که نمیارم.منظورم تو دلمه.عادت ندارم از کسی چیزی بخوام.حتی اگه حقم باشه.خیلی از این کار بدم میاد.

میدونی هنوز نمیدونم نسبت به **** احساس خاصی دارم یا نه.برای اینکه این روزا اذیت نشم به خودم میگم هیچی.ولی اگه واقعا هیچی بودپس چرا من الان اینجوریم؟!؟!؟اگه هیچیه که من باید باهاش عین بقیه رفتار کنم.اگه هیچیه که نباید تو inboxام فقط مسیجای اون باشه.اگه هیچیه که خیلی از اخلاقای من باید یه مدل دیگه باشه.اصلا مگه دوس داشتن جرمه؟!بابا مگه چیه اگه تو دلم یکیو دوس داشته باشم؟!مگه چی میشه من به یکی فک کنم ولی اون ندونه؟!مگه چی میشه یه آدمیوکه هیچ احساسی بمن نداره و حتی شاید ازم خوششم نیاد دوس داشته باشم؟!خوب اون که نمیفهمه.ولی اینجوری لااقل تکلیفم با خودم روشنه.آخه مگه چیه؟!؟!؟!؟من دوسش دارم.چون تمام ایده آلایی که لازمه تا یه آدم واسه من دوس داشتنی باشه رو داره.چون دقیقا خود جنسه.همونیه که من همیشه می خواستم.خوب حالا این میتونه دوطرفه نباشه.ممکنه من دقیقا همونجوری باشم که حال اون بهم میخوره.دقیقا متضاد چیزی که اون میخواد.خوب باشه.اصلا زندگی همینه.اگه غیر این بود که که میشد خاله بازی.اصلا اگه ذارت دونفر از اول ازهم خوششون بیادو بعدم بفهمنو بهم برسن که لوس بازیه.زودی از هم زده میشن.قشنگیش همینه.حالا اون ازمن خوشش نمیاد دلیل نمیشه منم سری خودمو گول بزنم بگم حالا که اینطوره پس منم خوشم نمیاد.خوب نمیشه.احساسمه.تو قلبمه.کاریش نمیتونم بکنم.قابل دس کاری نیس که.تنها راهش اینه که سعی کنم فقط اون تو نگهش دارمو زیاد بهش فک نکنمو ازش حرف نزنم تا تموم شه.تا اذیت نشم.

خوشحالم که اینارو نوشتم.حتی دوس دارم با فونت گنده بنویسم که دوسش دارم.ولی دیگه خیلی لوس میشه.فقط یه آرزودارم.اینکه از من بدش نیاد فقط.تنها چیزی ممکنه دوباره اشکمو درباره همینه.اینکه احساس کنم یا بفهمم که حضورم واسش اذیت کنندس.امیدوارم این اتفاق هیچوقت واسم نیفته.الان که اینارو نوشتم یکم بهترم.شب بخیر.

نظرات 8 + ارسال نظر
خفاش سیاه دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ق.ظ http://www.blackbat.com

سلام. روزگار غریبیه. نمی خوام نصیحتت کنم اما منم مثل تو جوونم. منم مثل تو احساس دارم. منم مثل تو انسانم. اما این رو بدون که انسان ها متفاوتند. ظاهر و باطنشون مثل هم نیست. میتونه مثل یه مار بوا بهت نزدیک بشه ولی وقتی بهش اعتماد کردی نشونت بده که یه مار کبری است. من تو رو نمی شناسم. تو هم همین طور. ولی بدون انسان ها رو به راحتی نمی توان شناخت. فقط بهت توصیه می کنم خودت رو گول نزن. اول درست فکر کن بعد تصمیم بگیر. بعدا توی راه درستش برو جلو. شک نکن موفق می شی. اما یادت باشه آینده تو در گرو تصمیم امروز توست. پس درست انتخاب کن تا فردا پشیمان تصمیم امروزت نشی.
آخرین تجربه شخصیم رو بهت می گم. اول به خدا توکل کن بعد به پدر و مادرت اعتماد کن.
موفق باشی

مرسی از حرفات.راستش این مدلی که نوشتی انگار یکی به من گیر داده و من میخوام از دستش خلاص شم.ولی نه!برعکسهp:
ممنون که بهم سر زدی.

[ بدون نام ] دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ق.ظ

سلام
باید سعی کنی حقتو بگیری
اینجوری قویتر میشی
اعتماد به نفست میره بالاتر
بزرگتر میشی تجربت بیشتر میشه و ...
وقتی فکر میکنی کسی هست که همه خصوصیاتی که میخوای داره/ نمیشه وقتی همیشه با هم نیستین و اونقدی که باید اخلاقاشو نمیدونی که!
وقتی با یه کسی باشی/باهاش برخورد داشته باشی / یه مسائلی پیش میاد که همدیگرو میشناسین/اینجوری که نمیشه بگی همه چیزو داره
درسته شاید از حرفای من ناراحت بشی
ولی اگه واقع بین تر باشی میبینی که شناخت آدما از هم سطحیه
تازه بعضی زن و شوهرا هستن که هنوزم که هنوزه همدیگرو نشناختن
چون هنوز بعضی مسئله ها پیش نیومده که بخوان همدیگرو تو اون شرایط بشناسن!
نه که آدم خیلی سخت بگیره ها نه! ولی عادت کردن با دوست داشتن فرق داره
دوستی و محبت و .... اینجور چیزا کم کم بیشتر میشه
با قهر و آشتیا پیوند محکم تر میشه تا کامل و کاملتر میشه
اصلا مهم نیست بخواد حال اون به هم بخوره
تو یه غروری داری یه شخصیتی داری
باید اونی باشی که خودت دوست داری
خودتو با خودت کامل کنی(کامل یعنی بهتر)
اصلا بهش فکر نکن
سعی کن خودت باشی
همین
ولی احترام گذاشتن فرق میکنه با شخصیت خودتو نگه داشتن
جلوش شل نشدن و ..
مگه کیه
یه آدمه دیگه
معمولی باش

راستی کنکور رتبم خیلی خوب شد
اصلا فکر نمیکردم اینقد خوب بشم
خیلی خوشحال بودم امروز

راستش من زیاد اهل میل چک کردن نیستم
آی دیمم خیلی وقته نرفتم!
اگه اونجوری که گفتمو دوس نداری نظرخودته
اکی
همینجوری همیشه بهت سر میزنم و خوش میگذره بهم.
موفق باشی
باز خواهم آمد
فعلا

وای مرسی.واقعا احساس میکنم حرفات بهم کمک میکنه.شاید باورت نشه ولی تمام این حرفایی که نوشتی امروز داشتم جلو آیینه به خودم میگفتم.و تصمیمم گرفتم.میخوام همین کاری رو که گفتی بکنم.
باشه.خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی.
راستی بابت رتبه کنکورتم تبریک.خیلی خوبه که حالا خیالت راحت شده.موفق باشی.

م دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:30 ق.ظ

سلام
فکر کنم اشتباهی وبلاگمو نوشتم
اه
حواسم نبود(فوت با ناراحتی)
اصلا حواسم نبود لعنتی
حیف شد
چی بگم دیگه که ....
ولش کن
بای

سلام.وبلاگ ننوشتی که!!!!!چیو میگی!؟من کلا این نظرتو نگرفتمD:

[ بدون نام ] دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ب.ظ

عشق تنها مهمون عزیزیه که ناخونده و در نزده میاد تو خونه ولی آدم از حضورش ناراحت نمیشه. می دونی پانته آ جون خوبی نوشتن همینه که آدم احساس سبکی میکنه. همیشه وقتی احساس میکنی دلت خیلی پره بنویس تا خالی شی. سربلند و شاد باشی دختر خوب.

دقیقا باهات موافقم.اصلا واسه همینه که شروع کردم به نوشتن.توام موفق باشی:)

[ بدون نام ] دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ب.ظ

ببخشید اسممو یادم رفت بنویسم
زهرا هستم.زهرای برف و بارون

همون زهرا بگی میفهمم.یه زهرای گل که بیشتر نداریم؛)

آتیش پاره دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ب.ظ

دوس داشتن جرم نیست تا جایی که خودت اذیت نشی!
الان تمام ذهنت شده اون و ممکنه آدمایی که خیلی از اون بهترنو نبینی! *: *:

دارم تلاشمو میکنم که اون اذیترو که میگی نشم.آره.ولی دارم کم کم مغزمو resetمیکنم.نمیخوام بخاطر هیچی الکی وقتو همه چیزای خوب دوروبرمو از دست بدم.
مرسی که با این وضعیت بد جسمانیت بهم سر میزنی؛)

م سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ

آخیش
فکر کردم وبلاگمو نوشتم!
حالا میبینم همون اسم مستعارمم ننوشتم!!!(م)
این شرایطی که داری رو چند نفر باهام صحبت کردن و یه جورایی تنها چارش همون بوده که سری پیش گفتم و خوشبختانه توام عاقلانه قبول داشتی-چون رو اون بقیه جواب داده بود
خوبه

دیگه چی بگم حنتسبخدخابنتاقزئنقتانئماقئمنائرمسقا
نه ادختاثئثتاقمنقخثسشق
حالا بهتر شد!!!!
میدونی چیه
اصلا فکر نمیکردم چنین رتبه ای بیارم!
با اینکه خوندنم در حد ۲۰-۲۴ روز بود!!
بازم اگه رو پیشنهاد قبلیم فکر کنی خوشحال میشم!
فکر کنم به درد خور باشه واسه پیشرفت!
خوشحالم که وبلاگمو ننوشتم
با اینکه خودمو آماده کرده بودم و کلی فکرای مضخرف کرده بودم!
بیخیال
فعلا

اولا مزخرفD:
بعدشم که اون کاری که گفتی پیادش کردم.خیلی احساس بهتری دارم.ولی خوب هنوز یجوریم.طول میکشه عادت کنم.
بی نهایت تبریک میگم.
اون پیشنهادتم مرسی بابتش.ولی من فک نکنم اونجوری پیشرفتی بکنم.
حالا که اون حرفا رو زدی بذار منم بهت بگم :
سشاینمتشایهصثبغصهمبزدز.ئزثخهثققعابمسنزئ

م سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ق.ظ

سلام
www.mardoman.net
سایت خوبیه
میتونی توش چیزای جالبی پیدا کنی از آرشیوش
آموزشیه
فعلا

مرسی.حتما میرم میبینم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد