امروز دوباره با بچه ها رفتیم بیرون.البته **** نبود.واسه همسن اونقدی که از امروز انتظار داشتم بهم خوش نگذشت.ولی کلا خوب بود.البته یه دلیل دیگم داشت که خیلی ردیف نبود(البته اینی که میگم خیلی ردیف نبود در مقایسه با دفه های قبله.ولی درکل امروز کلی خندیدم) اونم وجود **** سریش همیشگی بود.من دیگه رسما مطمئن شدم که حالم ازاین بشر بهم میخوره.انقدم تابلو برخورد میکنم که خنگه اگه تاحالا اینو نفهمیده باشه.
روز خوبی بود.بدک نبود.
دیگه حال نوشتن ندارم.آخه بیرون ساندویچ خوردم فک کنم کاهواش بهم نساخته.بیرونروی دارمفعلا با اجازه.
امیدوارم زود حالت خوب بشه. بیا پیشم مطلب نوشتم.
منم امیدوارم.خیلی کسل شدم:|چشم همینالان شال و کلا کردم بیامD: