شب بعد شب بی نظیر

نمیدونم چی شده.دوباره مثل قبل دارم میشم یا نه.برا همین دوباره با اون دوستم که اون سری حالمو خوب کرد حرف زدم.به جان خودم یه کاره ای هست.معجزه میکنه.می ترکونه.کلی حال میکنم وقتی باهاش حرف میزنم.رسما فک میکنی تو دلته داره حرفایی که تو دلت با خودت میزنی میشنوه.علنی بهم گفت که چرا این رفتارو میکنی.و کلی هم چیزای خوب خوب بهم گفت.کلی چیزای خوب که باعث شد دوباره نرم اون سمتی.چه راحت حرفای دلمو بهش میزنم.حرفایی که همیشه تو دلم تلنبار میشده.حرفایی که همیشه اذیتم میکرده.خیلی راحت میتونم احساسمو بهش بگم.و هرجام که گیر میکنمو میگم نمیدونم چی باید بگم خودش حرف تو دلمومیگه.بهتر از ائنی که خودم تو فکرمه.همیشه آرزوی حرف زدن با همچین آدمی رو داشتم.کسی که وقتی حرف میزنی ته حرفتو بگه.خنگ نباشه.منظورتو روهوا بگیره.و بعلاوه همه اینا "مورد اعتماد"م باشه.که همه اینا تو این دوستم جمه.باورم نمیشد وقتی بهش اس ام اس دادم گفتم میای نت باهم حرف بزنیم بعد 5-6 ثانیهجوابش اومد که آره ساعت چند؟باورم نمیشد.شاید چون ندیده بودم.همیشه دوستام وقتی بهشون اس ام اس مسدم.حتی ازاین معمولیا بعد 5-6 سال یه جواب زورکی اکیی میاد.برا همینم منم زیاد بهشون اس ام اس نمیدم.مگه مرض دارم.پول اس ام اسو خرج اینا کنم.بجاش میرم با پولش یه بستنی میخورم حالشو میبرم.کلا که بالاخره یه دوست ردیف پیدا کردم.یکی که نه دوتا.هردوشون خوبن.و لذت میبرم باهاشون حرف میزنم.امیدوارم هیچ وقت از دستشون ندم.میخ.استم یه چیزای دیگه ای بنویسم.ولی الان که با دوستم حرف زدم دیگه اونا رو نمی نویسم.آخه من هنوز خوبم....

فقط یه چیزیرو باید بگم.اگه نگم حس میکنم به خودم دارم دروغ میگم.دلم واسه**** تنگ شده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد