چه عجب تو این بلاگ هم یه پست جدید گذاشته شد!

کجا؟! آره با توام کجا داری کنسل میکنی میری؟! نه بابا اشتباهی نیومدی.این وبلاگ همون دختر گشادس که چن ماهه آپ نکرده.فک کردی بازم میای میبینی همون پست قبلیس؟!هه هه...گول خوردی!

 خوب حالا بذار یه کم ادب خرج کنم سلام کنم.....سلااااااااااااام.بالاخره طلسم شیکست و من یه چیزایی نوشتم.دیگه بوی لجن و مرداب و باتلاق و هرچی که بوی فاضلاب میده داش از تو بلاگم بلند میشد!

اول یه خبر خوش لااقل واسه خودم اینکه دیگه کلا اون آدمه بودش که اسمش**** بود کلا تماااااااام.ینی دیگه کاملا شده واسم درحد بقیه.البته تریپ این دختر عقده ای بدبختا نه که تا یارو بهشون توجه نمیکنه اینام تریپ ورمیدارن که اه اه حالم دیگه ازش بهم میخوره و این صوبتا!نه.فقط دیگه یکنواخت شده.مثل بقیه.مثل همه اونایی که بودن بودن نبودنم خوب چیکارکنم نیستن!کلی بابت این حرکت به خودم تبریک میگم.اگه شمام تبریک میگین که دستتون درد نکنه.دیگه چیکار کنیم ما اینیم.به قول یه یارویی تو یه تئاتری چیکار کنیم دست من نبوده که مامانم منو همینجوری شکل جنیفر لوپز زایید دیگه!

دیگه اینکه کلی تو این مدت برا خودم ورزشکار وومن بودم(بر وزن همون sportwoman خودمون )!به صورت هم زمان سه تا رشته رو تو مسابقاتش شرکت کردم!بسکت و فوتسال و هندبال.دیگه به قول معروف ترکوندم.البته بماند که خودمم ترکیدم.چه از لحاظ جسمانی چه درسی!

گفتم درسی! یادم افتاد که بگم افت درسی پیدا کردم در حد لیگای ‍‍ژاپن و اونورا!ینی این ترم ری..م .

حالا در تلاشم که بیام تو خط.ایشالا که میام!

دیگه چی بگم؟!چی؟! ازمن میخوای خبر 30یا30 بدم.برو بابا من که هنوز نمیدونم جناح چپ و راس چیه 30یا30 م کجا بود.بذار همین چرت و پرتای خودمو بگم زندگیمو بکنم!مارو چه به این غلطا؟!

آخ جونمی فردا تولد دعوتم.اونم تو یه جمع جدید.بابا خسته شدم انقد با یه اکیپ خاص رفتم اینور اونور.تنوع بعضی وقتا لازم میشه.خیلی جالبه که دوتا تولد باهمه و من دوزار پول ته کیف بی صاحابم ندارم دوتا کوفت بخرم ببرم بدم به بنده خداها.ینی یه چی تو مایه های این مهمون کفتاریا فقط میخوام برم بخورم و بچاپم و برگردم خونه زندگیمو بکنم:دی

حالا بعدا دوجف جوراب میگیرم میندازم جلوشون!

دیگه چی بگم؟!فک میکردم بعد اینهمه مدت کلی زر دارم بزنم.

آها راستی یادم افتاد.یه یارو تو دانشگا زارت اومده ازم خواستگاری کرده(الان تو دلت میگی دختره عقده ای ندید بدید تا یکی اومده دهنشو وا کرده اونم احتمالا اشتباهی، پا شده اومده اینجا نوشته!ولی از اونجایی که من آدم رویی هستم گفتم بگم شمام در جریان باشین )آره داشتم میگفتم.یه آدمی که اگه من صفرم اون صدوهشتاده.ینی اصلا تو دوتا فاز مختلف.منم گفتم ینی بی ربط تر از ما دوتا تو این دانشگا پیدا نمیشه کرد.فک کن من! با یه آدمی که تو حرفاش هی از شعرای حافظ استفاده میکنه!خودم که تصور میکنم =)) میشم!

دیگه اینکه.یه خبر دیگم هس.ولی الان نمیگم.شایدم نگفتم.خوب بابا شایدم گفتم.حالا بذار شرایطونگا کنم ببینم چه فنتوریاس.اگه ردیف بود میگم.(عمرا!!!!)

فک کنم الان دیگه زدن دارم.خیلی دارم چرت میگم!

وای دیروز عین یه سگ دوییدم.تا من باشم دیگه مسئولیت چیزیو قبول نکنم.ینی دهنم به معنای واقعی صاف شد یه ماله ام روش.حالا جالبیش این بود که تهش آدمایی که اینکارو واسشون انجام دادم بعد اونهمه بدبختی اومدن یه سریاشون گفتن براچی اینکارو کردی؟!بیخود!برو دوباره همه چیو برگردون سر جای اولش.من فقط داشتم همینجوری -<نگاشون میکردم و به نسلای قبل و بعدشون فشای ناجور میدادم.فش خا......(چیه؟1منظورم خاک بر سرت بود!:دی)خلاصه که به غلط کردن افتادم!

فعلا دیگه حرفی برا گفتن ندارم.ایشالا ازاین به بعد زودتر بیام آپ کنم.

راستی یادم رفت بگم من دچار یه عالمه شک و شبهه و ازاین کوفت و زهرمارا درموردیه سری مسا=ئل دینی شدم.اگه کسی میتونه به سوالام جواب بده یا کسیو میشناسه که بتونه یا کتاب خاصی میشناسه معرفی کنه!ترجیحا کتابش ازاین کتاب مزخرفایی نباشه که بجای اینکه به سوال جواب بده هی از دین فقط تعریف میکنه!آخرشم هیچی!

همین دیگه.بسه دیگه!تن تن میام دیگه(عین دفه قبلی که گفتم تن تن آپ میکنم؛) )

فعلا با اجازه همگی....ما رفتیم.خدافظ!

روزای بی وقتی(حتی وقت اسمایلی گذاشتنم نیس!)

بعد مدتها اومدم که بنویسم.نمیدونم چرا یهو امشب ولی خوب دیدم خیلی وقته ننوشتم.حتی تو دفتر خودم.دوس داشتم یه جایی حرفامو بنویسم.....

هرروز که داره میگذره دارم خودمو ازش دورترو دورتر میکنم بدون اینکه بدونم کارم درسته یا نه.میخوام یه جوری خودمو از تو این وضعیتی که مدتهاس توش گیر افبکبیرون.وضعی که خیلی زندگیمو بهم ریخته.هرچند که حس قشنگیو تجربه کردم.ولی فک کیه طرفه بود.هنوز کامل نفهمیدم.ولی ترجیح دادم که نفهمم.ینی ترجیح میدم همیشه یه شایدی ته دلم بمونه.اینجوری کمتر اذیت میشم.

این روزا همش خودمو درگیر کارای الکی میکنم که همش فکرم مشغول باشه.الکی به این درو اوندر میزنم واسه هیچی.راستش خیلی سخته بخوای یکیو که همش جلوی چشته فراموش کنی.واقعا سخته.تا میخوای بهش فک نکنیو عکسشو از جلوی چشات پاک کنی یکی آپدیت شده ترش میپره جلو چشت.با همون لبخند همیشگیش.واقعا نمیتونم به این راحتیا بذارمش کنار.هرچندکه به خودم گفتم تونستم و فک کنم یکمشو تونستم.دیگه مث قبل روم تاقیر نداره ولی هنوز هس.هنوز نمیتونم وقتی چشامو میبندم از جلوی پلکام بزنمش کنار.هنوز چهرش تو ذهنم پررنگو قوی تر از همیشه مونده و پاک بشوام نیس.انقد درگیرم کرده که بالکل از آدمای دیگه دورم غافلم.آدمایی که میان و میرن.میان جلو و پسشون میزنم.نمیدونم شاید خیلیاشون از اون سرتر باشن ولی فعلا که ابی تو من نمیجوشه.کلا میخوام چند وقتی بذارم همه چی بگذره.شاید آرومتر شم.احساس میکنم تجربه دوس داشتن واسم زود بود.هنوز خیلی بچم.هنوز تحملشو نداشتم.فک کنم زیربارش له شدم.ولی میخوام سر پا شم دوباره.نمیخوام ضعیف باشم.یا اگه ضعفیم هس نمیخوام نشونش بدم.میخوام همون آدم شنگول منگول قدیما بشم که هرجا میرفت بهش خوش میگذشت.آدما براش مهم نبودن.خودش بود که لحظه های خوبشو میساخت.

اه اه اه حلم بهم خورد انقد ادبیاتانه نوشتم.هووووو...اصلا دوس ندارم اینجوری بنویسم ولی وقتی حسش میاد کاریش نمیتونم بکنم.دخترم دیگه چیکارش کنم.

حالا بذار بحثو یه نمور عوض کنم...

این روزا خیلی سرم شلوغه.کلی کارو بدبختی و درس ریخته سرم.به هیچکدومشم نمیرسم.قد یه هفته کامل وقت آزاد میخوام تا به همشون برسم.امتحانام داره شرو میشه و من هنوز تو باغ ماغ نیستم.میخوام برم تو خطش(البته این جملرو یه ماهه دارم میگم ولی خطه را نمیده برم تو.همون دم در نگهم داشته ول کنممم نیس):|

دیگه اسمایلی مسمایلیو بیخیال.ساعت یک نصف شب کی حال جنگولک بازی داره حالا.

از دفه های دیگه میخوام پستای بهتر بذارم.از این لوس بازیا بیاد بیرون ایشالا(الان سری بعدی میاین میبینین یه پست ایکبیری گذاشتم که هنوز یه خطشو نخونده سبز میشینD:)

فعلا برم بخوابم که فردا صب کله سحر خروس خون کلاس دارم.

آتیش پاره ببین بالاخره آپ کردم منم:)

شیما ما خیلی چاکریما!!!!(اینم در راستای اون توجهی که مد نظرت بود.اگه راضی نشدی یه جوکم بگمD:)

از بقیه ام یه عالمه مرسی.احسان -زهرا جون گل-محمد که فقط میاد میخونه میره!-متحرک که یکی دوبار اومد.مرسی که هنوز منو یادتون نرفته:)

روووووووز دخترااااااااا

سلااااااااااااام.امروز روز دختره.فقط اومدم که این روزو به دخترایی که به این بلاگ سر میزنن بخصوص آتیش پاره جون و زهرای گل و شیمای عزیزم که خهلی (به قول خودش) دوسش دارم + خودم تبریک بگم.امیدوارم روز دختر بههمه و به خودم خوش بگذره.

همگی خوش باشییییییییییید